اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

سلام خوش آمدید

بیرحم

چهارشنبه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۱۰ ق.ظ

من بیرحم میشم. من به شدت میتونم انسان بی رحمی باشم. میتونم با کلمات در عصبانیت حرف هایی رو بزنم که یک انسان رو از بن و ریشه خرد کنم. این اتفاق به ندرت میفته. اما در مقابل پدرم، خواهرم و میم این اتفاق افتاده. من قدرت تاثیرگذاری با صحبتم رو دارم. شاید اونقدر کلمات و دستور زبان پیچیده بلد نباشم. اما خوب میدونم با زبون ساده چجوری لحن و صدامو استفاده کنم که یک نفر رو رام کلامم کنم. میدونم چجوری باید حرف بزنم که یک نفر باورم کنه. و من بی رحمم.

من اخیرا جرعت پیدا کردم. جرعت و شجاعت زندگی کردن. جرعت تغییر و جرعت شروع. ولی میل به سلطه و قدرت طلبی من به اطرافیانم آسیب میزنه. من خالی از احساسم. درک معنا برام کار سختیه. سمت راست مغزم درست کار نمیکنه. احساسات در بیشتر مواقع در من خاموشه و منطقه که منو پیش میبره. احساسی نیست معمولا که بخوام روش پا بذارم یا ازش پیروی کنم. منطق اما، چیزی که همیشه فکر میکردم احساسه، خیلی من رو به اشتباه و درک نادرست اطرافم میندازه. 

من از دیدن ضعف بیزارم. من از ضعف درون خودم بیزارم. برای همین دیدن ضعف در دیگران باعث ایجاد انزجار در من میشه. باعث حس تنفر و خشم در من میشه و باعث میشه بی رحمی ام رو نتونم کنترل کنم.

  • نارنگیس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

اینجا از احساساتی می‌نویسم که بدون آنکه بروز پیدا کنند، در من حل می‌شوند. اینجا جایگاه تمام اتفاقات قشنگ، زشت، غمگین، و یا شادی است که بدون آنکه از آن ها صحبتی شود، در قبرستان خاطرات خاک می‌شوند. اینجا هر چه نوشته می‌شود از دل برمی‌آید... برای همین است که جای مهمی برای من است.