اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

سلام خوش آمدید

بگو پی ام اسی بدون اینکه بگی پی ام اسی

يكشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۳، ۱۲:۵۲ ب.ظ

اون زمان که زادگاه زندگی میکردیم وقتی دبیرستانی بودم خونه رو عوض کردیم و رفتیم یه آپارتمان نو ساز نشستیم. انقدر نوساز بود که کابینت و سرامیک کف خونه و رنگ دیوار هارو خودمون انتخاب کردیم. وقتی رفتیم توی خونه یه بوی عجیبی داشت. شاید بوی رنگ تازه به دیوارا بود. ولی تا آخر وقتی که توی اون خونه بودیم همون بو همیشه با خونه موند.

الان اومدم توی آپارتمانی که دانشگاه بهم داده. ساختمون نو سازه، و از میزان تمیزی دیوار میشه فهمید که تازه رنگ شده. وسایل چوبی نو و از جنس ام دی اف هستن. اصلا شاید این بوی ام دی افه نه بوی رنگ.

حدود ۲۰ ساعت هست که توی این خونه هستم. و از وقتی کلید انداختم توی در و جاگیر شدم همش یه حسی، یه حس خیلی آشنایی همراهمه. الان تازه فهمیدم. این همون بوی نویی خونه های ایرانه که منو یه حالی کرده. بوی رنگ تازه به دیوار. بوی ام دی اف نو.

خداااا چرا همه چی انقد باید دراماتیک باشه واسه من:/

  • نارنگیس

نظرات (۲)

خیلی چیزها می‌خواستم بنویسم ولی بنظرم اومد که شاید واقعا اون حسی که شما داری رو درک نکردم...

پس سکوت می‌کنم و با احساساتت تنهات می‌ذارم:)

پاسخ:
کنجکاویم گل کرد که! اگه دوست داری بگو
راستش به نظرم طبیعیه که یه نفر دیگه رو، اونم فقط با چند خط نوشته، نتونی کامل درک کنی
  • درنای کاغذی
  • سلام نارنگیس، بعد از مدت‌ها

    بوی آشنا منم پرتاب می‌کنه به خاطرات قدیمی. چند وقت پیش یکی تو خیابون از کنارم رد شد، بوی عطرش تا ساعت‌ها یه آشنای قدیمی رو برام یادآوری می‌کرد.

    پاسخ:
    میدونم درنای کاغذی، میدونم…!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

    اینجا از احساساتی می‌نویسم که بدون آنکه بروز پیدا کنند، در من حل می‌شوند. اینجا جایگاه تمام اتفاقات قشنگ، زشت، غمگین، و یا شادی است که بدون آنکه از آن ها صحبتی شود، در قبرستان خاطرات خاک می‌شوند. اینجا هر چه نوشته می‌شود از دل برمی‌آید... برای همین است که جای مهمی برای من است.