اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

سلام خوش آمدید

It was just a fling

شنبه, ۲ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۲۱ ب.ظ

دومین دیت با ادوارد رو هم رفتم. It was fun. ولی همون شب یهو یه چراغ تو سرم روشن شد که این آدم به درد من نمیخوره. ینی کلا همه چیز خیلی پوینتلسه و فان به تنهایی کافی نیست. بش گفتم دیگه نمیخوام ادامه بدم. 

راستش از این تجربه خیلی خوشحالم. از اینکه کله ام به سنگ خورد و سریع تمومش کردم و نذاشتم چند ماه طول بکشه هم خوشحالم. چون اگه چند ماه میشد قطعا درونم احساس به وجود میومد. و، این آدم برای من نبود. پس آسیب میدیدم. 

از طرفی همون دیشب خیلی یاد میم افتادم. و اونم یه رد فلگ از طرف خودم بود. داشتم مقایسه میکردم. انگار ادوارد از میم کمتر بود! از نظر هوش! میم خیلی باهوش بود و اصلا همینش منو جذب میکرد. اینکه باور داشت آدم سطحی هست اما خیلی خیلی عمیق بود! فکراش جذاب بودن. اصلا بخوایم منطقی بگیم من عاشق مغز میم شده بودم!!!

ولی حیف خب. کار بدی کرد بام. اذیتم کرد. و دیگه کنار هم بودن کار نمیکرد. حیف.

  • نارنگیس

نظرات (۲)

کلا هوش فاکتور جذابیه واسه خانوم‌ها.

پاسخ:
It’s the bare minimum:)

yeah ;)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

اینجا از احساساتی می‌نویسم که بدون آنکه بروز پیدا کنند، در من حل می‌شوند. اینجا جایگاه تمام اتفاقات قشنگ، زشت، غمگین، و یا شادی است که بدون آنکه از آن ها صحبتی شود، در قبرستان خاطرات خاک می‌شوند. اینجا هر چه نوشته می‌شود از دل برمی‌آید... برای همین است که جای مهمی برای من است.

آخرین مطالب