اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

سلام خوش آمدید

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۴ ثبت شده است

تصمیم گرفتم اولین پارتی تنهاییم رو برم. این واسه من کار سختیه چون عادت دارم ازم مراقبت بشه. ولی بسه دیگه ۲۷ سالم شده. مهم تر حای اینکه satori بعد دو سال اومده نیویورک و نمیخوام از دستش بدم. 

این یکی از کارای ساتوری که آهنگ آقای حکایتی رو میکس کرده:

آقای حکایتی

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۳:۵۱
  • نارنگیس

خیلی براش غصه میخورم. الف خیلی وقت پیش، ینی چهار سال پیش اینستاگرامشو پاک کرد. نه فقط اینستاگرام، هرچی اکانت سوشال مدیا داشت رو پاک کرد. دیروز فیسبوک رو اینستال کردم که از تاریخ تولد دوستم مطمین بشم، دیدم الف بهم فرند ریکویست داده. برگشته بود به فیسبوک. عکس پروفایلش یه سلفی بی کیفیت بود. مث همیشه مرتب بود با موهای سشوار کشیده و با یه لبخند، اما سلفی خوبی نبود. از همون سلفی هایی که مردای ۵۰-۶۰ ساله میگیرن، میدونی چی میگم؟

یادم افتاد اخیرا هر عکسی برام میفرستاد همین شکلی بودن، سلفی های بی کیفیت، توی خونه، تنها، اما همچنان مرتب و با لبخند. برای چند ثانیه به این فکردم که آخه این چه عکسیه که میذاره واسه پروفایلش، اما چند لحظه بعد یادم افتاد که الف تنهاست. الف داره طلاق میگیره، دیگه دختراش پیشش نیستن، خیلی زود تنها شده. دیگه کسی نیست ازش عکسای ترگل ورگل و با کیفیت بگیره. آخ که دلم کباب شد. قلبم از غم ترکید براش.

امروز باش حرف زدم و میگفت یکی بهش درمورد فلان چیز توی فیسبوک پیام داده. با یکم جزییات فهمیدم اسکمه و بهش گفتم الف ببین این اسکمه تو خیلی وقته توی سوشال مدیا نبودی حواستو جمع کن. ته دلشو دیدم که چجوری شکست. که یکی نه بخاطر حرف زدن باهاش بلکه برای سو استفاده ازش بهش پیام داده.

اما با همه ی این غم تنهایی الف هنوز داره تلاش میکنه که روحیه اش رو حفظ کنه. هر روز باشگاه میره. شبا با دوستش سریال میبینه... دیگه چی...؟ نمیدونم... شاید اونقدرم کاری از دستش برنمیاد:(

وای دنیا خیلی جای غمگینیه. البته چی بگم. الف کم اشتباه نکرده. این تنهایی و این غم شاید جواب کارما به الفه. اما کارما.. آسون بگیر به الف. اون فقط بلد نبود. نه که نخواد خوب باشه. الف از همون بچگی تو زندگی همش سختی کشیده بود.

زندگی با الف مهربون باش. خواهش میکنم ازت. 

  • ۰ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۱:۲۴
  • نارنگیس
اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

اینجا از احساساتی می‌نویسم که بدون آنکه بروز پیدا کنند، در من حل می‌شوند. اینجا جایگاه تمام اتفاقات قشنگ، زشت، غمگین، و یا شادی است که بدون آنکه از آن ها صحبتی شود، در قبرستان خاطرات خاک می‌شوند. اینجا هر چه نوشته می‌شود از دل برمی‌آید... برای همین است که جای مهمی برای من است.