مخدر
در خیلی شرایط یک سری کارهای شادیبخش اثری مثل مخدر بر ذهن انسان دارند. آتش بازی و غذا خوردن با دوستانم من را به معنای واقعی "های" میکنند! از آثار الکل بر مغز خواندهام که چون در عملکرد قسمت پیشانی مغز اخلال ایجاد میکند باعث میشود انسان بتواند کارهایی را انجام دهد که در حالت معمولی از انجامشان خجالت میکشد. و اینکه اندورفین حاصل از خوردن همبرگر هم بتواند همچین کاری با مغز بکند اتفاق عجیبی است. میم گاف امشب میگفت صدای قشنگی داری. من حتی یک بار جلوی او آواز نخواندهام. چون برایم خجالت آور است. میپرسی چرا؟ چون در نوجوانی از خواندن لذت میبردم و خیلی اوقات با سرکوب و مسخره کردن دوستانم مواجه میشدم!
سال دوم دانشگاه دور آتش جمع شده بودیم و یک همبرگر درست و حسابی هم قبلش خورده بودیم. فضای خوبی بود اما یک چیزی کم بود آن هم موسیقی بود. همان لحظه شروع کردم به خواندن... چند تا آهنگ از هایده خواندم و یک آهنگ غمگین از مرجان، به علاوه آهنگ بعد از گسستن ها فردا تو میآیی! حین خواندن فقط لذت میبردم از صدای خودم. فکر میکردم چه صدای خوبی داشتم و یادم رفته بود. یادم افتاد خواندن چقدر حس خوبی دارد. و اینکه دیگران از خواندنم لذت میبردند... آنش از همه عجیب تر بود.
اگر سرنوشت یاری کند یک بار برای او هم میخوانم.