خوشگدشت!
پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۹، ۰۴:۰۸ ق.ظ
از کمپینگ برمیگشتیم. سامان داشت من را خانه میرساند. حرف میزدیم. گفتم"به تو حسودی ام میشود. تو خیلی از سنت جلو تر هستی. خیلی زود یاد گرفتی چطور پول دربیاوری. راز موفقیتت را به من هم بگو!". گفت"اولا که رازی نیست فقط هیچوقت کوتاه نیامدم، ثانیا که تو هم خیلی از همسنهایت جلوتر هستی"
همینطور که در لج افتاده بودم که بگویم اصلا هم از همسن هایم جلوتر نیستم و سند و مدرک بیاورم که خیلی خام و بیتجربه هستم، گفت "در حداقل ترین مثالی که میتوانم بزنم تو میدانی به چه چیزی علاقه داری، راهت را پیدا کرده ای! در این کشور کوفتی کسی به این زودی ها راهش را پیدا نمیکند.تو میدانی چه میخواهی! همین تو را چند سال جلو میاندازد!"
این را که گفت نگاهم کمی به خودم بهتر شد. امیدوارتر شدم انگار.
- ۹۹/۱۱/۲۳