چی شد که دیدن فقر انقدر عادی شد؟
اگر دنیا اینطور باشد که انسان ها در طول دورهی زندگی شان به طور عادلانه از فرصت های مختلف برخوردا نمیشوند که البته فکر میکنم اینطور است، آنوقت هیچ چیزی عادلانه نیست.
اخیرا خیلی کم از خانه بیرون میروم، و هربار که بیرون میروم دیدن آن حجم از فقر من را متعجب میکند. نه اینکه بگویم خیلی آدمی هستم که دلسوز و انساندوست هستم، اما واقعا دو سوال برایم حل نمیشود. یک اینکه چرا باید انقدر فرصت ها ناعادلانه بین انسان ها توزیع شود؟ و دوم آنکه چگونه ما انسان ها انقدر به دیدن فقر عادت کرده ایم؟ و یک سوال دیگر هم وجود دارد... میشود راه حلی پیدا کرد؟؟؟
دیدن فقر، دیدن اینکه انسان ها انقدر از انسانیت و حقیقت فاصله گرفتهاند، و دیدن اینکه این جزئی از زندگی خودم هم هست... اینها واقعا من را آزار میدهند.
قبلا یک سری توضیحات و تفاسیر داشتم که دنیا عادلانه است. اما الآن شک دارم که آن تفاسیر واقعا درست باشند. انگار آدم میخواهد با این توجیح ها خودش را آرام کند.
آیا واقعا نظریات داروین درمورد ما هم صدق میکند؟ انتخاب طبیعی از میان انسان ها هم انتخاب میکند؟ (از لحاظ توزیع فرصت!)
- ۹۹/۱۱/۲۳
با سلام ،
عدل و عدالت امری نسبی است ، نه افراط دارد و نه تفریط.
عده ای فقیرند و خوشهال ، عده ای ثروتمند و سیر از زندگی.
فرصتی برای شما ، تهدیدی برای من.
جشن تولدی برپاست ، همه در ولع خوردن کیک و شیرینی ، مرض قند من چه تهدیدی ؟!
عدل و عدالت وقتی محقق میشه ، که این جمله در ذهن و قلب تجلی پیدا کنه : ( آنچه بیشتر از نیاز من است ، نیاز دیگران است. )
شاید برخی فقیر به دنیا بیان ، اما حق ندارن که فقیر از دنیا برن ، نه افراط کنند ، که فقیرند نه تفریط کنند که فقیرند.
در پایان ، لازمه جهان مادی ، جمع اضداد در اونه ، و علت چنین سردرگمی هایی تاکید بر جهان مادی است.
به این جمله توجه بفرمایید : ( اگر انسان ها ، انسان باشند ، دنیا گلستان میشود. )
شاید از لحاط مادی جمله ای عبث و بیهوده باشه ، ( خب انسان ها ، انسان اند دیگه. )
اما معنویت چنین جمله ای ، جای تامل داره ... .
با تشکر