چون کافی نیست.
پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۳ ب.ظ
تلاش میکنم به جایی برسم، چیزی بشم یه روزی. خوابیدن برام سخت شده. معمولا خوابم نمیبره. بعد از حداقل ۲۴ ساعت بیداری میتونم بخوابم، جوری که انقدر خسته باشم که بیهوش شم.
معمولا بعد از ۶ یا ۷ ساعت خواب سراسیمه بیدار میشم. با خودم میگم کاش میشد خودم رو بزنم به اون راه و این استرس لعنتی وجود نداشته باشه. تلاش هم میکنم که خودم رو بزنم به اون راه اما موفق نمیشم.
ساعت های اول بعد از بیدار شدن سخت ترین ساعت ها هستند. چون بیشترین میزان انرژی و هوشیاری رو دارم و مغزم کاملا فعاله، برای همین انقدر استرس میگیرم که شروع میکنم به گریه کردن و شاید دو سه ساعتی هر پنج دقیقه بزنم زیر گریه. با یه حالتی که انگار دارم شکنجه میشم به کار هام میرسم.
انگار دارم میجنگم. انگار جنگه. چرا باید همه چیز انقدر سخت باشه.
- ۰۰/۰۳/۲۰
یا خدا...چرا ؟
استرس چی ؟