زامبی
من یه رویاهایی داشتم وقتی ۱۵-۱۶ سالم بود. یه روهایی که با زندگی اون موقعم جور درنمیومد. من داشتم زیست میخوندم که برم دکتر شم ولی دنیای اقتصاد و تاریخ و سیاست رو دنبال میکردم. من ریاضی رو دوست داشتم ولی تستای شیمی خیلی بود نمیشد ریاضی بخونم.
اوضاع الان از چیزی که فکر میکردم ۱۰۰ پله بالاتره. من یهو چشم باز کردم و خودم رو وسط یه میتینگ دیدم که داشتن میگفتن این اطلاعات جایی درز نکنه قبل از اینکه توی اخبار پخش میشه! من چشم باز کردم و یهو دیدم بین یه سری استاد نشستم که خیلی خفن بودن و من اون وسط میترسیدم چون هیچی حالیم نبود!
درسته که ترسناک بود و باید خودم رو بکشونم هرجور شده. ولی تازه دارم احساس میکنم زنده ام! دارم انگار از توی قبری که دوسال توش خاک شده بودم بیرون میام. نه نه زامبی نیستم! انگار باز دارم متولد میشم.
- ۰۰/۰۶/۱۰
تولد واقعی آدم از جایی شروع که بیدار میشه
آگاه میشه
تولدت مبارک نارنگیس🌹🌹❤️❤️