شرحی از بیماری سطحی یک انسان ناپوت
سه سال پیش اینا، تابستون، وقتی که دور از خونه بودم، و در محیط چندان تمیزی نبودم، یک اسهال باکتریایی میگیرم که بیشتر از یک ماه زندگیمو نابود میکنه. از تب و بیحالی و آزار اسهال که بگذریم، میرسیم به عوارض آنتی بیوتیک ها. برای این بیماری مزمن (!). فکر کنم سه سری آنتی بیوتیک خوردم هر سری هم قوی تر و به مرحله درمان میرسیدم اما هر بار این اسهال شدید تر و پیگیرتر بازمیگشت.آنتی بیوتیک به من چنان ضعفی میداد که من هر روز به اندازه ۱۰ مرد جنگی غذا میخوردم ولی غذا که تموم میشد من هنوز دل ضعفه داشتم. بهرحال یادم نیست چجوری ولی بالاخره خوب شدم.
همون سال پاییزش من توی خوابگاه به یکی از طولانی ترین سرماخوردگی های عمرم دچار شدم که هرکاری میکردم خوب نمیشد. شاید دلیلش این بود که تابشتونش به دلیل مریضی و ازدیاد آنتیبیوتیک سیستم ایمینی بدنم کلی داغون شده بود. این سرما خوردگیم نصف ترم تحصیلی طول کشید و اون وسط مسطا من ۱۰ بار تب و لرز کردم و تا پای مرگ رفتم!
اون داستان ضعیف شدن سیستم ایمنیام بخاطر دارو به من درس داد که تاجایی که میتونم دارو نخورم و توی دوسال اخیر به ندرت قرص و دارویی مصرف کردم.
این چند روزه سرفه امونم رو بریده بود. گلوم چرک کرده بود و من دکتر نرفتم. چرک گلوم زود خوب شد خودش ولی وااای سرفه. حقیقتا میتونم برم از داروخونه شربت سرفه بگیرم چون نسخه نمیخواد ولی ابتدا عسل و نشاسته سفارش دادم و الان هربار سرفه هام میخواد شروع بشه من سریع یه چایی لیمو عسل یا یه فرنی با عسل واسه خودم درست میکنم و کلی گلوم آروم میشه.
من فقط الان نمیدونم با درد فک و لثه ام چیکار کنم. این چند شب توی خواب که سرفه میکنم بعد هر سرفه به شدت دندونام رو روی هم فشار میدم و صبح دندونام خیلی درد میکنن:((
- ۰۰/۰۹/۰۴