اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

سلام خوش آمدید

این فقط یه امتحان بود

جمعه, ۹ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۸:۰۸ ق.ظ

امشب امتحان ترم اقتصاد کلان داشتم. دومین امتحان توی کلاس از بعد از کووید. بدون کتاب باز. ساعت ۷ شب شروع شد و ۱۱ شب تموم شد. چرا باید این امتحان شب باشه رو نمیدونم. سرم خیلی درد میکنه. امتنحانش خیلی سخت بود. خیلی سخت. تعداد سوالای قابل حل بیشتر بود نسبت به میانترم و بهرحال احتمال اینکه مثل امتحان قبلی کسی فیل نشه بالاتر میرفت. ولی سوالای سختش ناجور بود. ساعت دوم امتحان که شد حس میکردم سطح استفاده از مغزم از حالت استاندارد خارج شده. ینی یه حس عجیبی داشتم، مث حس چت کردن. آره انگار چت شده بودم. از یه جایی به بعد حس میکردم توی فضام. اگه موج مغزمو کسی میگرفت احتمالا عجیب غریب میشد. 

الان احساس میکنم چشمام داره از کاسه درمیاد. همچنین انگار فکم قفل شده. یه امتحان میتونه واقعا انسان رو متحول کنه!

  • نارنگیس

نظرات (۲)

هفت تا یازده شب خیلی ستمه بابا! 

پاسخ:
واقعا! چرا شب؟ یکی به من بگه فقط

من یادمه توی دانشگاه یه بار تا ساعت نه و نیم شب امتحان میدادیم. و خب بعد از اون لقب "legend" رو به خودم دادم. الان لقبم رو به تو اعطا میکنم:)))

پاسخ:
با افتخار قبولش میکنم:)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

اینجا از احساساتی می‌نویسم که بدون آنکه بروز پیدا کنند، در من حل می‌شوند. اینجا جایگاه تمام اتفاقات قشنگ، زشت، غمگین، و یا شادی است که بدون آنکه از آن ها صحبتی شود، در قبرستان خاطرات خاک می‌شوند. اینجا هر چه نوشته می‌شود از دل برمی‌آید... برای همین است که جای مهمی برای من است.