اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

سلام خوش آمدید

به کفشم

سه شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۳، ۰۳:۲۵ ق.ظ

به دست چپم اگه از من خوشش نمیاد. من کاملا راحتم اگه از من بدش بیاد. به هیچ‌ جام نیست. چون هیچوقت قصد اذیت کردنشو نداشتم. اگه هم به نحوی اذیتش کردم و حواسم نبوده، اگه واسه من یا رابطه مون ارزشی قایل بود بهم میگفت. نه این که یهو یه کاری کنه که پشمام بریزه. یه حرکتی بزنه که دیگه نه خودش برام مهم باشه نه رابطه مون. آره قبول دارم. من خیلی بچه ام. من روابط اجتماعیم ضعیف بود. اما من افسرده شده بودم. من تازه از تموم وجودم دل کنده بودم. چه انتظاری از من داشت؟؟ من هیچوقت انتظاری ازش نداشتم، انتظار محبت انتظار دوستی یا انتظار هیچ لطفی نداشتم. اصلا توانایی درک خوبی رو نداشتم! به زور سر پا بودم. اگه به من خوبی کرد خواسته ی من نبود. من همون موقع توانایی برگردوندن خوبی رو نداشتم. تمام انرژیم صرف درمان کردن زخم هام میرفت. اگه انقد نگاهش به عکس العمل من بود، همون بهتر که زودتر خودشو نشون داد. چون تجربه ثابت کرده دوستای واقعی نگاهشون به عکس العمل تو نیست. اونم وقتی تو تموم بدنت پر از زخم عمیقه.

  • نارنگیس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

اینجا از احساساتی می‌نویسم که بدون آنکه بروز پیدا کنند، در من حل می‌شوند. اینجا جایگاه تمام اتفاقات قشنگ، زشت، غمگین، و یا شادی است که بدون آنکه از آن ها صحبتی شود، در قبرستان خاطرات خاک می‌شوند. اینجا هر چه نوشته می‌شود از دل برمی‌آید... برای همین است که جای مهمی برای من است.

آخرین مطالب