اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

سلام خوش آمدید

۲ مطلب با موضوع «اتفاقات کوتاه غیرمهم» ثبت شده است

این خانه را دوست دارم. در اتاقم بالکنی است که دقیقا جلویش یک درخت خیلی بزرگ است. حالا بدون هیچ گلدانی اتاق من کاملا سبز است. من به اینجا تعلقی ندارم و هیچ خاطره ای اینجا نیست. چیزهایی که من را یاد گذشته می‌انداختند و آزارم می‌دادند دیگر نیستند و این بهترین ویژگی این خانه و این محله است.

و اینکه اگر بخواهم اینجا را ترک کنم حداقل دلم برای خانه تنگ نمی‌شود.

  • ۱ نظر
  • ۱۸ فروردين ۰۰ ، ۰۸:۲۸
  • نارنگیس

با او حرف می‌زنم، بعد از مدت ها درباره‌ی بار سنگینی که دوری از او روی دوشم گذاشته. آیا باید به خودم اجازه بدهم که غمگین باشم؟ شاید. بهتر از آن است که ناگهانی غم را تخلیه کنم.

بعد از دو-سه روز دوباره گریه ام‌ می‌گیرد. ساکت می‌شوم. فکر می‌کند که دیسکانکت شده‌ام. قطع می‌کند و دوباره زنگ می‌زند. در این فاصله می‌توانم صدای حرف زدنم را از صدای گریه جدا کنم. "دیگر خیلی حرف زدیم. باید بروم." خداحافظی می‌کنم. دستم را روی صورتم میگذارم که دریای اشک در دست‌هایم جمع شود. روی تخت ولو می‌شوم. بالشت را بغل می‌کنم و چند ثانیه هق هق می‌زنم. کمی حالم بهتر می‌شود.

می‌ترسم.

  • نارنگیس
اینجا نارنگیس رو می‌خونید.

اینجا از احساساتی می‌نویسم که بدون آنکه بروز پیدا کنند، در من حل می‌شوند. اینجا جایگاه تمام اتفاقات قشنگ، زشت، غمگین، و یا شادی است که بدون آنکه از آن ها صحبتی شود، در قبرستان خاطرات خاک می‌شوند. اینجا هر چه نوشته می‌شود از دل برمی‌آید... برای همین است که جای مهمی برای من است.