الان که فکر میکنم من در شهر غریب بهترین دوران زندگیم رو گذروندم. در شهر غریب هیجان انگیز ترین دوستی با همکلاسی ها و هم اتاقی های خوابگاه رو تجربه کردم، در شهر غریب عاشق شدم، انگار توی شهر غریب آجر های رشد رو روی هم چیدم. هرچند که پر بود از اشتباه های بزرگ و عمیق، اما گاهی فکر میکنم بدون اشتباه کردن زمینه ی بزرگ شدن برای آدمیزاد به وجود نمیاد. هرچی بیشتر اشتباه کنی، بعد های بیشتری از زندگی رو میبینی. راستش فکر میکنم من بعد های زیادی از زندگی رو تجربه کردم. با وجود چسبندگی زیادم به شرایط، همیشه یه جوری شد که موقعیت های خیلی متفاوت رو تجربه کنم، قعر شرق و غرب و شمال و جنوب رو ببینم.
- ۱ نظر
- ۳۰ فروردين ۰۱ ، ۰۵:۳۷