بعضی وقتا آدم خودش رو با مشغول بودن گول میزنه و فکر میکنه پروداکتیوه. با کار تراشیدن و بی جهت خسته کردن خودش.
هرچند وقتی که فکر میکنم اونقدرا هم برای خودم کار الکی نمیتراشم. فقط هنوز به اینکه از هر لحظه درست استفاده کنم دست نیافتم. اخیرا ورزشم رو هم یک درجه سنگین تر کردم. باعث میشه خیلی خسته بشم. چند روزه بدنم دایما درد میکنه. هرچند که وقتی عضله هامو میبینم، قدرت بدنیمو میبینم و تغییر در سلامتیمو میبینم یا خودمو توی آینه نگاه میکنم خیلی لذت میبرم. کاش انقدر به ظاهر اهمیت نمیدادم. شاید تا همین ۶ ماه پیش اونقدرا هم برام مهم نبود. اما الان برام خیلی مهمه اینکه همه چیز خوب باشه، نمیگم عالی، فقط خوب باشه. نمیخوام از هیچ جنبه ای ضعیف باشم.
روی حرف زدنم و اعتماد به نفسم هر روز تمرین میکنم. هر روز خودمو با آدمای جدید مواجه میکنم و خودمو مجبور میکنم که خجالتی نباشم. به خودم القا میکنم خوب و قابل قبول هستم و به خودم افتخار میکنم.
میتونم بگم خیلی با جربزه تر هستم. خوشم اومده از خودم. فقط تنها چیزی که هست اینه که باید خیلی اورگنایز تر باشم. باید همه چیز رو یادداشت کنم. باید برای هر ثانیه برنامه ریزی کنم و بعد عملکردم رو بنویسم.
هفته ی دیگه کنسرت علی عظیمی توی واشنگتن دی سی هست. قراره برم. سه سال پیش توی حموم خوابگاه آهنگ علی عظیمی پلی میکردم و تخیل میکردم که توی کنسرتشم. خیلی به مظرم غیرممکن میومد که برم کنسرتش. الان خیلی خوشحالم که داره اتفاق میفته.
- ۰ نظر
- ۲۸ خرداد ۰۱ ، ۱۲:۵۸