کافی نیست

اینکه آدم های اطرافمون چجوری هستن و چه هویتی دارن فقط و فقط بستگی به دیدی داره که ما بهشون داریم. هر انسان رو بر اساس درونیات خودمون میبینیم و چیزی غیر از این نمیتونه باشه.‌ ما به ندرت یک نفر رو چیزی میبینم که واقعا هست.

اما موضوع‌ پیچیده تر جاییه که من در برخوردم با دیگران چیو میبینم. مثلا من با "ب" صحبت میکنم و حس میکنم که خیلی آدم خوش برخوردی هست چون هر حرفی که گفتم رو با خنده جواب داده. و "شین" اون رو آدم بدی میبینه، چون میگه "ب" همش به حرف‌هاش  میخندیده و مسخره اش میکرده.

این نشون میده که اون دنیایی که بیرون از ماست دقیقا خود ماست. مثلا اگه دنیای مزخرفیه و همش بی انصافی و درده، چون من تو زندگی ام جز درد نچشیدم و جز بدی ندیدم و درنتیجه وجود خودم هم چیزی جز درد نیست. یا برعکس اگه من پر باشم از محبت و صمیمیت، اون دنیای بیرون حتی اگه اونقدرا خوب نباشه اما میشه یه چیز خوب ازش دراورد، حداقل برای خود من.

 

و در آخر فکر میکنم درخت ها خیلی قشنگن. خیلی.

+ نوشته شده در جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۶:۴۶ توسط نارنگیس | نظر بدهید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا از احساساتی می‌نویسم که بدون آنکه بروز پیدا کنند، در من حل می‌شوند. اینجا جایگاه تمام اتفاقات قشنگ، زشت، غمگین، و یا شادی است که بدون آنکه از آن ها صحبتی شود، در قبرستان خاطرات خاک می‌شوند. اینجا هر چه نوشته می‌شود از دل برمی‌آید... برای همین است که جای مهمی برای من است.
باز نویسی قالب : عرفــ ــان | دریافت کدهای این قالب : HTML | CSS قدرت گرفته از بیان